لطیفه های خوشمزه (کودکانه)
اوّلی: ببخشید ساعت چند است؟ دوّمی: ساعتم خوابیده است! اوّلی: پس بیدارش نکن؛ از یک نفر دیگر می پرسم! معلّم: کدام حیوان است که به انسان علاقه ی زیادی دارد؟ دانش آموز: اجازه آقا؟ گرگ گرسنه! اولی : چرا لک لک هنگام خواب یک پایش را بالا می گیرد؟ دومی : چون اگر هر دو پایش را بالا بگیرد ،می افتد. درس علوم معلم در کلاس علوم از دانش آموزی پرسید: با دیدن عکس پای این حیوان، نام حیوان را بگو. دانش آموز هر چه به عکس نگاه کرد، نتوانست پاسخ بدهد. معلّم گفت: بگو اسمت چیه تا برایت یک صفر بگذارم. دانش آموز پایش را از...
نویسنده :
بابا دانیال
18:39
بدون عنوان
لطیفههای نمکی مجموعه: سرگرمي کودکان لطیفههای نمکی قصه تکراری روزی روباهی می رود پیش کلاغی و می گوید: به به. عجب دمی، عجب پایی!! کلاغ با خونسردی می گوید: کجای کاری بابا! من خودم دوم راهنمایی ام. بچه همسایه از یک نفر می پرسند: «چند تا بچه داری؟ چهار تا از انگشتانش را نشان می دهد می گوید: «سه تا» همه تعجب می کنند و می گویند: «اینها که چهار تاست» او انگشت کوچکش را نشان می دهد و می گوید: «این بچه همسایه مان است،ولی همیشه خانه ماست» جنگل پسری که تا به حال جنگل ندیده بود، با د...
نویسنده :
بابا دانیال
18:27
بخون و بخند
امرار معاش و نویسندگی سعید به دوستش محسن: برادرت که به خارج رفته ، از چه راهی امرار معاش می کند؟محسن : از راه نویسندگی. سعید : چه می نویسد؟ محسن : هر ماه به پدرم نامه می نویسد تا برایش پول بفرستد. جمله سازی معلم : امیر جان ، با حمید یک جمله بساز. امیر : شما چقدر شبیه همید! جمله رمزی حسن پس از شرکت در امتحانات پایان سال ، به همکلاسی اش گفت : ما می خواهیم به مسافرت برویم. لطفا نمره های مرا بپرس و اگر تجدید شده بودم ، به صورت رمزی به من خبر بده. اگر از یک درس تجدید شده بودم ، بگو : سلیم به تو ...
نویسنده :
بابا دانیال
18:21
خندههای قشنگ (لطیفه های کودکانه)
غذای مقوی بیماری پیش دکتر می رود و می گوید: باید کله پاچه و مغز و جگر بخوری. بیمار می گوید: آقای دکتر این ها را قبل از غذا بخورم یا بعد از غذا؟ سواد مردی یک ساعت مچی می خرد. روز بعد پیش فروشنده می رود و می گوید: پشت این ساعت نوشته ضد آب ولی داخلش آب رفته است. فروشنده می گوید: چه عرض کنم؟آب که سواد ندارد. ساندویچ مردی به ساندویچی رفت و گفت: لطفاً دو تا ساندویچ بدهید. ساندویچی پرسید: می خوری یا می بری؟ مرد گفت: یه میخوری، یه میبری. استراحت اولی: از بس استراحت...
نویسنده :
بابا دانیال
18:17
فقط بخندید ! (لطیفه های کودکانه)
یه روز دو تا تنبل میرن بانک میزنن، اولی میگه بیا پولا رو بشمریم. دومی میگه: ولش كن فردا رادیو میگه! ======================= آقای فراموشکار میره دكترمیگه آقای دكترمن فراموشی گرفته ام. دكتر میگه: چندوقته این بیماری رو دارین؟ آقای فراموشکار میگه: كدوم بیماری؟ ======================== پسر مهربان داشت نوارخالی گوش میداد و بلند بلند گریه میكرده، بهش میگن چرا گریه میكنی؟ میگه: دلم واسه خوانندهاش میسوزه، طفلكی لال بوده! ========================= یه پسره به دوستش میگه: بیا بریم دریا. دوستش میگه: ن...
نویسنده :
بابا دانیال
18:12
دماغ عمل نکرده (شعر طنز
اگه مثل کلنگه مثل لوله تفنگه با خوشگلیت میجنگه طبیعیه، قشنگه نگو که این یه درده دماغ عمل نکرده *****************شعر طنز***************** اگر که مثل فیله و یا از این قبیله روی نوکش زیگیله غصه نخور، اصیله هی نرو پشت پرده دماغ عمل نکرده *****************شعر طنز***************** یکی میگه درازه خیلی ولنگ و وازه یکی میگه ترازه غصه نخور که نازه ببین خدا چه کرده دماغ عمل نکرده *****************شعر طنز***************** دماغ نگو جواهر سوژهی شعر شاعر طویل فیالمظاهر پدیدهی معا...
نویسنده :
بابا دانیال
18:01
بدون عنوان
فراموشی مجموعه: شهر حکایت به ملانصرالدین گفتند: تو در عوض این همه هزلیاتی که در ذهن خود جا داده ای اگر بعضی احادیث و اخبار را حفظ کرده بودی هم به کار دنیا و هم به کار آخرت می خورد. ملانصرالدین گفت: احادیث و اخبار را به قدر کفایت نزد معلم آموخته و حفظ کرده ام. گفتند: یکی از آن ها را بگو. گفت: در حدیث است که هر کس دارای دو صفت باشد در دنیا و آخرت رستگار خواهد بود. گفتند: کدام دو صفت؟ گفت: متأسفانه یکی را معلمم در موقع گفتن فراموش کرد و یکی را هم الان من فراموش کرده ام. ...
نویسنده :
بابا دانیال
17:43
حلزون خال خالی خونه ما
حلزون خال خالی آی حلزون شاخکی! کجا می ری یواشکی؟ جلو میری یواش و ریزه،ریزه پوتنت چه نرم و خیس و لیزه خالهای دونه،دونه داری به روی پشت خود یه لونه داری ساکتی و خجالتی و تنها بمون توی باغچه خونه ما ...
نویسنده :
بابا دانیال
17:34
شعر کودکانه حیوونای رنگارنگ
حیوونای رنگارنگ حیوونا خیلی هستن وحشی واهلی هستن گاو، بچه اش گوساله بز، بچه اش بزغاله گوسفند و میش و بره می چرند توی دره اسب و شتر تو صحرا بار می برند به هرجا روباه وشیر و پلنگ حیوونای رنگارنگ تو دشت وکوه و بیشه پیدا می شه همیشه ...
نویسنده :
بابا دانیال
17:32